کد مطلب:134762 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:244

قیام ابن اشعث
در سال 81 هجری، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث علیه حجاج قیام كرد و عبدالملك بن مروان را خلع نمود.

علت این قیام كه حكومت اموی را بنا به تغییر ولهاوزن [1] به لرزه در آورد، فتوحات استعماری بود كه توده ی مردم دریافتند كه به نفع و مصلحت آنها نیست.

حجاج، عبدالرحمن را به فرماندهی بر یك لشكر عراق به سجستان فرستاد؛ زمانی كه ارتش شام جنبش خوارج را از بین برده بود، همچنان در عراق مانده بود. [2] عبدالرحمن از خود مهارتی نظامی بالایی نشان داد وبخشی از سرزمین را فتح نمود. [3] عبدالرحمن به حجاج نامه ای نوشت و او را آگاه كرد كه رأیش آن است نفوذ در سرزمین رتبیل را رها سازند تا راهش را بیابند و خراجش را بپردازند.

حجاج در پاسخ او نامه ای نوشت و او را توبیخ و به ناتوانی متهم كرد و فرمان داد نفوذ را ادامه دهد. این كار تا سه بار تكرار شد.


عبدالرحمن فرمان حجاج را، بعد از این كه رأی خود را برای آنها بیان كرده بود و با فرماندهان لشكر خود مشورت كرده بود، بر آنان عرضه داشت و سپس چنین گفت:

«من یكی از شماها هستم، هرگاه ادامه دهید، ادامه می دهم و هرگاه سرباز زنید من هم سرباز خواهم زد».

مردم بر او شوریدند و گفتند ما هم نسبت به دشمن خدا نافرمانی خواهیم كرد و هرگز از او اطاعت نخواهیم كرد.

ابو طفیل عامر بن واثله كنانی برخاست و چنین گفت:

«اما بعد، حجاج درباره ی شما همان اعتقاد را دارد كه گوینده ی نخست اعتقاد داشت: برده ات را بر اسب بگذار؛ اگر هلاك شد كه هیچ و اگر نجات یافت از آن توست. [4] حجاج هیچ توجه ندارد كه با به خطر افكندن شما سرزمینهایی را فتح كند و دره ها را پر كند؛ اگر غنیمت یافتید و پیروز شدید، سرزمین را می خورد و به مال دست می یابد. اینها همه برای گسترش سلطنت او می باشد. اما اگر دشمن تان بر شما پیروز شد، شما دشمنان منفوری خواهید بود كه هیچ توجهی به رنج و زحمت شما ندارد. دشمن خدا، حجاج را خلع نمایید و با عبدالرحمن بیعت كنید. من نخستین كسی هستم كه او را خلع می كنم. مردم هم از هر گوشه چنین گفتند: ما نیز دشمن خدا را خلع می كنیم».

عبدالمؤمن بن شبث بن ربعی چنین گفت:

«ای بندگان خدا، اگر شما از حجاج پیروی كنید، این سرزمینها را سرزمین شما می گرداند و همچون فرعون شما را افسار خواهد زد. هرگز دوستان را دیدار نخواهید كرد و به نظر من بیشتر شما می میرید. پس با عبدالرحمن بیعت كنید و ازدشمن تان حجاج روی گردانید و او را از سرزمین تان بیرون نمایید».


مردم به سوی عبدالرحمن آمدند و بر خلع حجاج و تبعید او از سرزمین عراق با او بیعت كردند. آنها بازگشتند و همین كه به ایران رسیدند، عبدالملك را بنا بر كتاب خداوند و سنت پیامبرش و جهاد علیه گمراهان، خلع نمودند.

وقتی كه عبدالرحمن به بصره رسید، تمام مردم بصره، قاریان و پیران آن در جنگ با حجاج شامیان و خلع عبدالملك بیعت كردند. علت شتابزدگی مردم بصره در همراهی با قیام، ستم و گرسنگی بوده است. كارگزاران حجاج به او نوشتند كه خراج در هم شكست و اهل ذمه هم مسلمان شدند و به شهرها پیوستند. به بصره و دیگر شهرها، كسانی كه در روستا اصالتی داشته اند نوشت تا به بصره بیایند. مردم می آمدند و اردو زدند و گریستند و فریاد بر آوردند: یا محمداه، یا محمداه، و نمی دانستند كه كجا بروند. قاریان بصره هم دستار بر سر به سوی مردم رفتند و از دیده ها و شنیده های مردم گریستند. ابن اشعث قدم در جامعه ای گذاشت كه منتظر رهبری به سر می بردند. جامعه هم این پاسخ سریع را پذیرفت و قاریان بصره هم در جنگ حجاج با عبدالرحمن بن اشعث به آگاهی رسیده بودند.

این قیام از سال 81 هجری تا 83 ادامه داشت و به پیروزیهایی هم دست یافتند و آن گاه حجاج به وسیله ی سربازان شامی آن را از بین برد. [5] .

این همان قیام عبدالرحمن بن اشعث است؛ قیامی كه عربها آن را بر پا كرده بودند نه موالی. عربهای عراق آن را بر پا كرده بودند كه اوضاع اقتصادی شان تا حد شگفت آوری بد شده بود. كسانی كه در فتوحات استعماری شركت داشتند ولی از غنایم آن بی بهره بودند. كسانی كه وظیفه شان این بود كه در برابر جیره ی ناچیزی بجنگند در حالی كه غنایم و حقوق زیاد از آن سربازان شامی بود كه حجاج آنها را در عراق گذاشت تا به وسیله ی آنها به نابودی قیام مردم عراق بپردازد. [6] .



[1] ولهاوزن، الدولة العربيه... ص 190.

[2] همان، ص 202.

[3] همان، ص 190.

[4] ضرب المثل بود درباره ي اهميت ندادن به موضوعي.

[5] طبري، بخش قيام ابن اشعث.

[6] ولهاوزن، الدولة العربية، ص 189 تا 203.